نامه هایی به خدا

خدایا دردهایم را بشنو و دستانم را بگیر که غیر از تو هیچ کس محرم راز نیست...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

شکرانه

شنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۵ ب.ظ

بهم این پیامو داده بود: هیچ وقت قرصهایی که حال آدم را خوب میکنند... جای "خوب هایی" را که دل آدم را قرص میکنند نمیگیرند...

حالش خوب نبود ، این روزها حالش خوب نیست داره با زندگی میجنگه. با مشکلات و فراز و نشیب هاش، با درک نکردن ها و با آدم های بیخیال و خودخواهش.

این آدمی که حالش خوب نیست حال منو خوب کرده، حال منو بهتر کرده،کمکم بوده. من27سالمه اما خیلی چیزا رو یاد نگرفته بودم که یادم داد، مثل یه بچه دبستانی از الفبای محبت شروع کرده تا با هم رسیدیم به انشای عقلانیت.

دارم برای تومینویسم سمیرم، برای تو که همیشه کنارم بودی و معنی احساس رو به من فهموندی. دارم برای تو مینویسم که رفیق گرم روزهای سردم هستی، تویی که هرگز به من نخندیدی و از هر کی خجالت کشیدم تا حرفای دلمو بهش بگم پیش تو خجالت معنی نداشت... تویی که همیشه و همه جا توی جزئی ترین امور با اشتیاق حرفامو گوش دادی و پا به پای من اومدی، تویی که زلال هستی و صاف و بی تکلفی رو هم به من آموختی.

عزیزم ؛         

ما روزهای زیادی رو کنا رهم بودیم ، اما هرگز به این درک از زیبایی با تو بودن نرسیده بودم. من که  شاید خیلی از احساسات ناب تو رو درک نمیکردم؛ من که وقتی میگفتی " نمیدونی چقدر دوس داشتم الان کنارم بودی" رو لمس نمیکردم، حالا توی این روزها به فهم تازه ای رسیدم. روزها ی با هم بودن ما و روزهای زندگی کردن ما باهم

« تکه ای از قلبم رو خونه ی تو کرده»

سمیرم ، بهترینم؛

تو دریچه ی جدیدی از زندگی رو به روم باز کردی، دریجه ی زندگی معمولی آدمها . من کسی هستم که همه چیز رو از دور میدیدم و روابط عادی مردم برام مسخره بود. همه آدمها رو با عینک غرور و بدبینی خودم کوچیک میدیدم و برای خودم قفسی ساخته بودم تا مبادا ارتباط با غریبه ای و آشنایی موجب کسر شانم بشه!

اماحالا دیگه رنگ زندگی رو بیشتر احساس میکنم ، میخوام خوب تر زندگی کنم مثل تو! میخوام دیگه خیلی چیزا برام زشت نباشه ، کارهای معمولی رو عار ندونم و اینقده آدمها رو ریز نبینم. میخوام بقول مرضیه هرگز زد قضاوت نکنم! میخوام زود ببخشم و کینه ی کسی رو به دل نگیرم.

میخوام دیگه پر توقع نباشم و خاکی بودن رو یاد بگیرم. میخوام خدا دوستم داشته باشه و منم مردم رو دوست داشته باشم، همونطور که عبادت بجز خدمت خلق نیست.

افتادگی آموز اگر طالب فیضی                          هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

شاید الان به ذهنت یه حرفایی بیاد که مثلا از من که همیشه کنارت بودم متشکری ،مدیون منی و... اما منم لطافت و ظرافت کار خدارو اینجا درک کردم که خداوند درقالب همیاری، دوستی و در ابتدا کمک من به تو، چه نعمت بزرگی روبه من داد.

خدایا شکرانه ات را به جای می آورم برای نعمت پر فیضی که به من دادی.

خودت همدمم را، سمیر عزیزم را برایم حفظ فرما.

شکرا لله...                   

 

  • تنها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی