دومین نامه: برای حسین
شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۰۰ ب.ظ
امروز بابا با حسین حرفیده بود. حسین گفته بود که منو نمی خواد. گفته بود میخواد با یکی که هماهنگ با شرایط خانوادشه ازدواج کنه...
لجم در اومد
خیلی هم گریه کردم
یعنی یه پسر می تونه اینقده مزخرف و بی شعور باشه
پسرا فقط برا خوش گذرونی و رفع نیاز دخترا رو میخوان
حتی اون متدیناشون هم همینن
البته نه همه اما خیلیاشون ظاهرشون دینداره
متاسفم برای خودم
برای احساسی که به باد دادم
برای عشقی که به کسی می ورزیدم که لیاقت نداشت
متاسفم برای هر دومون
برای ادعای دینداری اون
و برای احساسات دخترونه و ساده خودم
راست گفته امام خمینی که دل حرم خداست... غیر او را نباید در اون راه داد...
- ۹۳/۰۵/۰۴